ترک ها در احادیث پیامبر
- 11-06-2025, 09:25
- ЦЕНТР КВАНТОВОГО МЫШЛЕНИЯ
- 0
- 181

سلسله مقالاتی که تقدیم حضورتان میشود، برگرفته از کتابی با همین نام، نوشتهی پروفسور زکریا کیتابچی است که توسط «بنیاد پژوهشهای جهان ترک» (ترکیه) منتشر شده است.
(مقاله اول)
پیامبر، دولت-شهر مدینه، حضور ترکها و روابط بین آنها، و همچنین سخنان بسیار ارزشمند پیامبر در مورد ترکها که در کتب مهم حدیثی آمده است، از جمله مسائلی هستند که باید به تفصیل مورد بحث قرار گیرند و در طول تاریخ ترک ها و اسلام به طور گسترده مورد بررسی قرار گیرند.
یکی از جنبههای جالب تاریخ اسلام، حضور نمایندگانی از ملیتهای مختلف در اطراف پیامبر و در اولین دولت-شهر اسلامی است که ایشان تأسیس کردند. به عنوان مثال، سلمان فارسی ایرانی، سوکایبر رومی بیزانسی، بلال حبشی اتیوپیایی و یهودیانی مانند بنی قینوقع، بنی نضیر و بنی قریظه. اگرچه برخی فرضیهها وجود دارد که ترکها هم جزو اولین مسلمانان بودهاند، اما این موضوع هنوز اثبات نشده است.
با این حال، پیش از این ثابت شده است که ترکها از جمله کسانی بودند که در قرن اول هجری وارد جامعه مسلمانان عرب شدند و در مدرسه تابعی تحصیل کردند. از ترکان در مدرسه تابعی می توان به ابو معتمز سلیمان بن طرهان، عبدالله مبارک الترکی و ابومحمد معتمز بن سلیمان بن طرهان اشاره کرد. اینها از علمای مشهور حدیث هستند. یکی از علمای مشهور حدیث، امام احمد بن حنبلی بود که بعدها مکتب فکری حنبلی را تأسیس کرد.
منابع موجود به ما اجازه میدهد بگوییم که اولین تماسهای اشراف ترک با جامعه مسلمان عرب در زمان خلفای اموی، معاویه، بوده است و همچنین۶۰ تا ۸۰ نفر ترک را که در زمان حکومت کوتاه مدت پسر خلیفه عثمان، سعید، در جریان حمله به سمرقند اسیر گرفته و اورده بود را نیز میتوانیم در میان ترکهای در جامعه عرب بگنجانیم.
در نیمه اول قرن هفتم میلادی، احنف بن قیس، فرمانده ارتش عرب که میخواست از رود جیحون عبور کند و به داخل خاک ترکها پیشروی کند، و خاقان ترک مرو، که برای متوقف کردن اعراب و جلوگیری از ورود آنها به حوزه رود جیحون اقدام کرده بود، برای اولین بار در الروز با هم روبه رو شدند. اگرچه این به عنوان اولین رویارویی بین اعراب و ترکان ارائه شده است، اما اشاره شده است که این رویارویی زودتر رخ داده است (اما در چه شرایطی رخ داده است مشخص نیست) – هنگام جنگیدن ترکان به عنوان بخشی از نیروهای ساسانی.
جاده ابریشم که سال ها تحت کنترل ترک ها بود، نقش مهمی نیز در شناخت ترک ها توسط جامعه عرب داشت. در آن زمان ، بازرگانان عرب که از شهرهای توسعه یافته ای مانند بصره و مدائن به مراکز تجاری مهم می آمدند، با ترکان تماس پیدا کرده و آنها را می شناختند. در عین حال، تحقیقات نشان داده است که در اشعار عرب مربوط به دوران جاهلیت، از ترکان و قهرمانان ترک نام برده شده است. این به ما اجازه میدهد بگوییم که تماسهای ترکان و اعراب زودتر آغاز شده است.
از جمله شاعران عرب دوران جاهلیت که درباره ترکان سخن گفتهاند، میتوان از حسان بن حنظله، نبیقه الزبیانی، اوس بن حجر، اعشی حمدان و دیگران را میتوان نام برد.
در میان اعراب ضرب المثل هایی در مورد ترکان و خاقان های ترک و حتی در مورد سرزمین های ترک نشین وجود دارد. حتی برخی از اشعار دوران جاهلیت نیز به شکل ضرب المثل به شکل ضرب المثل درآمده بود. کلمات «ترک» و «دیلم» مفاهیمی هستند که عربها وقتی با مسائل بسیار دشوار روبرو میشوند، از آنها استفاده میکنند. آنها همچنین از این مفاهیم هنگام صحبت در مورد افرادی که قاطعانه عمل می کنند و در مواجهه با مشکلات سرسخت هستند، استفاده می کردند.
اصطلاح «سر خاقان ترک را به دست اوردن» نیز در میان اعراب دوره جاهلیت بسیار رایج بوده است. بنابراین، آنها هنگام صحبت در مورد افرادی که از خود راضی بودند یا بیش از حد به کار خود میبالیدند، از این عبارت استفاده میکردند. با این حال، همه اینها نشان دهنده وسعت روابط ترک و عرب پیش از اسلام یا رسیدن آن به اوج خاصی نیست. زیرا این تماسها و روابط، جدی، مهم و کافی نبوده است. دلیل اصلی این امر، مسائل سیاسی، اجتماعی و عوامل جغرافیایی هستند. عوامل جغرافیایی به طور خاص تأثیر منفی بر گسترش و تعمیق این روابط داشتهاند.
ذکر ترکها در اشعار و ضربالمثلهای دوران جاهلیت، و مهمتر از آن، برخی اطلاعات به دست آمده از زمان پیامبر، ثابت میکند که پیامبر و نزدیکانش - معاویه و عمر - با ترکها به خوبی آشنا بودند. بیایید به یکی از نمونههایی که حضور ترک ها در عربستان را منعکس میکند، بپردازیم. اولین زن مسلمان شهید سمیه ، مادر عمار، از خاندان یاسر، کسکارلی بود که توسط قوة الیسقر ربوده شد و نام اصلی او، یموح (پنبه)، توسط اعراب تغییر یافت و سمیه نامیده شد. مورخ بزرگ البالزورت ("انسان الاشراف") که در مورد این موضوع بحث میکند، مینویسد که قوّا او را مدت زیادی نزد خود نگه داشت، سپس او را در ازای درمانش به حارث بن کلده، یکی از پزشکان مشهور طائف، سپرد. بدین ترتیب سمیه (یموح یا پاموک) در طائف ماند.
محقق دیگری به نام م. حمدالله نیز خاطرنشان میکند که سمیه ترک بود و چندین بار موقعیت خود را تغییر داد، ابتدا به دست ایرانیان افتاد، سپس اعراب و سپس به طائف آمد. نام اصلی او «پاموک» بود و چون اعراب حرف «پ» نداشتند، به او «یَموح» میگفتند.
م. حمدالله همچنین از پیوستن یک دختر ترک دیگر به سلسله اموی یاد میکند. قطب بن مسلم، فاتح ترکستان سفلی، دختر یاسگرد را که از همسرش، دختر خاقان ترک ، در سمرقند به دنیا آمده بود، به اسارت گرفت و او را نزد حجاج بن یوسف، والی عراق، فرستاد که او نیز او را به دمشق برد تا به خلیفه ولید بن عبدالملک تقدیم کند. بدین ترتیب، دختری اشرافی از تبار ترک به کاخ اموی آمد و ولید از او صاحب پسری شد که با نام یزید بن ولید در تاریخ ماندگار شد. یزید به نسب خود افتخار میکرد («جد من قیصر است، پدربزرگ من خاقان است») و در اشعارش مهارتهای رزمی خود را به خاقان بودن پدربزرگش نسبت میداد («این را بدانید، پدربزرگ من خاقان است»).
نمونه جالب دیگر از حضور ترکها در محفل پیامبر وسایل شخصی ایشان، چادر و زره ترکی در میان آنهاست. نکته جالب این است که چگونه چادر ترکی که در جامعه ترکی اهمیت دارد و عنصر مهمی از فرهنگ ترکی محسوب میشود، به پیامبر رسیده است. به احتمال زیاد این چادر توسط بازرگانان و کاروانهای ثروتمند عرب آورده شده و از این طریق به دست پیامبر رسیده است. بعدها، این چادر توسط پیامبر به عنوان مقر فرماندهی در جنگ خندق مورد استفاده قرار گرفت. در منابع عربی، از آن به عنوان «قبه ترکی» استفاده شده است. دلیل این امر این است که چادر ترکی به شکل گنبد است. از آنجایی که این چادر راحتتر از چادری است که اعراب آن را «خیبه» مینامند و از نظر رفع نیازهای فرهنگی نیز مفید است، پیامبر این چادر را در امور مهم ترجیح میداد (مثلاً وقتی در ماه رمضان برای عبادت به خلوت میرفت). صحیح مسلم در کتاب خود «کتاب الصیام» به این موضوع پرداخته است.
زرهی که جزو وسایل شخصی پیامبر بود و «زره ترک» نامیده می شود، متعلق به یکی از اشراف ترک بود و در جریان جنگ های بین ترکان و ساسانیان به دست ایرانیان و سپس اعراب افتاد و به مدینه رسید و در نهایت به دست پیامبر رسید.
منابع اسلامی و همچنین تحقیقات مورخان اسلامی، از زره و شمشیر خاقان ترک که به خلیفه عمر تقدیم شده بود، یاد میکنند. این شمشیر و زره به همراه غنایم دیگر توسط ابووقاص، فرمانده ارتش عرب، پس از جنگ حدیث به مدینه فرستاده و به خلیفه عمر تقدیم شد. محققان طبری و هادی الرشید به تفصیل در این مورد بحث کردهاند.
مورخان صوفی، به ویژه مولوی، به واقعه جالب دیگری اشاره میکنند. در جریان نبرد کربلا، فرستادگان خاقان ترک به امام حسین پیشنهاد پناهندگی به ترکان را دادند، اما او این پیشنهاد را نپذیرفت و از آنها خواست پسرش زین العابدین را نجات دهند. طبری و دیگر محققان اسلامی نیز به این موضوع اشاره میکنند.
در نوشته دیگری، امام حسین از یزید بن معاویه خواست که به او اجازه دهد یا با خانوادهاش به مدینه بازگردد یا برای نجات اطرافیانش به سرزمینهای ترک برود. طبری شرح مفصلی در این مورد ارائه میدهد.
برخی منابع از پیشنهاد پناهندگی به سرزمینهای ترک به پیامبر و یارانش هنگام ترک مکه صحبت میکنند. در واقع، برخی احادیث نشان میدهد که سرزمینهای ترک و ترکها به عنوان مردمی قابل اعتماد و از نظر معنوی سالم شناخته میشدند. شمام بن زراره، یکی از شاعران دوره جاهلیت، در یکی از اشعار خود خطاب به خاقان ترک مینویسد: «ای مردم، آیا کسی نیست که به خاقان ترک بگوید من چه میخواهم؟ بگذارید وقتی زمستان فرا میرسد، به ما فکر کند.»
نمونه مهم دیگری که نشان میدهد پیامبر و حلقه نزدیکانش ترکها را میشناختند، قصیده معروف ابوطالب، عموی پیامبر است. در این قصیده، ابوطالب مکه را به چالش میکشد و میگوید دشمن تسلیم قدرت ما میشود و شکست میخورد. با این حال، آنها میخواهند ما به دروازههای ترکها و هفتالیها پناه ببریم (چه کسانی میخواهند که آنها به دروازههای ترکها و هفتالیها پناه ببرند؟ - قریشی ها که از وسعت قدرت پیامبر وحشت زده شده بودند، نزد ابوطالب آمدند و از او خواستند که از این کار دست بردارد یا به سرزمینهای ترکها پناه ببرد، در غیر این صورت او را به مرگ تهدید کردند. در پاسخ، ابوطالب این قصیده معروف را که شامل ۹۴ بیت است، سرود.) این قصیده ابوطالب در قصیده بلندی از ابن هاشم که تا به امروز باقی مانده است ("السیره") یافت میشود. ابن هاشم در قصیده خود مینویسد که این قصیده را پس از آنکه قبایل عرب او را تحت فشار قرار دادند، سروده است، به مقدس بودن مکه اشاره کرده و به قبیله خود و سایر قبایل عرب یادآوری کرده است که پیامبر خداوند را تا زمان که به میره به آنها تسلیم نخواهد کرد و او را تنها نخواهد گذاشت.
نمونههای دیگری نیز وجود دارد که اعراب، ترکها را مردمی میدانستند که میتوانستند به آنها پناه ببرند. برای مثال، پس از مرگ هارونالرشید، پسر بزرگش، برادرش المأمون را برخلاف میل پدرش از حکومت خراسان برکنار کرد و ارتشی قوی علیه برادرش فرستاد تا پسرش موسی را به حکومت برساند. مورخ بزرگ طبری مینویسد که با شنیدن این خبر، المأمون مشاور خود فضل بن ساتی را احضار کرد و از او نظر خواست. او به المأمون توصیه کرد که از همه چیز دست بکشد و به یاپاگو بیگ، خاقان ترک که در همین نزدیکی است، پناه ببرد و در امان باشد.
همه اینها ثابت میکند که اعراب میدانستند که ترکها مردمی هستند که میتوانند در سختترین زمانها به آنها پناه ببرد و مطمئن بودند که میتوانند انواع حمایت را از آنها دریافت کنند، و اینکه سرزمینهای ترک ها امن، مهماننواز و یاریرسان هستند. در عین حال، موارد فوق به ما اجازه میدهد تا حدی دلیل اینکه پیامبر در احادیث خود از ترکها نام برده است را توضیح دهیم.
گلزار بیاتی