افکار و سندرم خستگی مزمن
- 7-02-2025, 09:38
- ЦЕНТР КВАНТОВОГО МЫШЛЕНИЯ
- 0
- 182

در زندگی مدرن در جامعه ما، سندرم خستگی مزمن (یا اختلال هویت تجزیه ای) گسترده است. بسیاری از مردم با این مشکل آشنا هستند، زیرا بیشتر عمر خود را در حالت خستگی مزمن می گذرانند. بر اساس برخی داده ها، میزان خستگی مزمن در زنان (28 درصد) بسیار بیشتر از مردان (1 درصد) است.
احساس خستگی دائماً در زندگی افراد وجود دارد. خستگی معمولی کمبود انرژی جسمی، ذهنی و عاطفی است که ناشی از شرایط خاص (قبل از امتحان، انجام یک کار خاص، بعد از تمرین ورزشی یا نظافت کلی، رفتن به دانشگاه، بعد از یک روز کاری سخت و غیره) است و به راحتی برطرف می شود. اما خستگی مزمن یک کمبود طولانی مدت (یک ماه یا بیشتر) و یا فقدان حاد انرژی فیزیکی، ذهنی و عاطفی است. تحقیقات نشان میدهد که خستگی مزمن، مانند هر اختلال پزشکی جدی، برای سلامت انسان مضر است (اغلب ۱۲ ساعت یا بیشتر خوابیدن در روز، بیحالی مداوم و ضعف عمومی، ضعف عضلانی، بیتفاوتی، خستگی غیرقابل غلبه، فقدان انرژی حیاتی، بیحالی، احساس خستگی بسیار زیاد، از دست دادن مداوم قدرت، فعالیت کم، افکار مشکوک و غیره). افراد مبتلا به خستگی مزمن بدون توجه به مدت زمانی که استراحت می کنند، همچنان احساس خستگی می کنند. این افراد پس از بلند شدن از رختخواب حتی بیشتر احساس خستگی می کنند. آنها به سختی خود را مجبور به انجام هر کاری می کنند، تمام روز را صرف یک کار می کنند و هرگز آن را تمام نمی کنند و توجه و کارایی آنها کاهش می یابد. نارسایی در سیستم عصبی به شکل گیری حالت های افسردگی شدید با ابراز احتمالی افکار خودکشی موجب می شود، احساس بی فایده بودن و حقارت خود را نشان می دهد که منجر به افزایش پرخاشگری و تحریک پذیری می شود و در عین حال از برقراری ارتباط کافی با افراد دیگر و تحقق خود جلوگیری می کند. باید تاکید کرد که در اکثریت بزرک کسانی که از خستگی مزمن شکایت دارند، نمی توان هیچ علت فیزیکی خاصی را که باعث آن می شود شناسایی کرد (علیرغم اینکه پزشکان به عواملی مانند شرایط محیطی نامطلوب، استرس مداوم، سختی مداوم کار، اعتیاد به غذا، خواب بسیار کوتاه یا زیاد، سبک زندگی بی تحرک، عدم فعالیت بدنی، عدم تعادل هورمونی، مصرف طولانی مدت گروه خاصی از داروها، مشکلات دستگاه گوارش، بیماری های ویروسی و غیره اشاره میکنند). به عبارت دیگر، خستگی یکی از نامطمئن ترین پدیده های پزشکی است. بنابراین می توان تعریف زیر را از خستگی مزمن ارائه داد: خستگی مزمن پدیده ای است که در آن فرد تقریباً هر روز به مدت حداقل یک ماه بدون دلیل مشخصی دچار خستگی می شود که بر روند طبیعی زندگی تأثیر می گذارد و درمان نمی شود. نه با خواب و نه با استراحت.
چرا وقتی طبیعت پر از انرژی شگفت انگیز است، میلیون ها نفر هر روز احساس خستگی می کنند، در حالی که این انرژی نه تنها در دنیای بیولوژیکی، بلکه در سراسر کاینات فیزیکی (میدان واحد) وجود دارد. مهمتر ، چرا بسیاری از آنسان ها در بیشتر عمر خود در حالت خستگی باقی می مانند؟
اگر هیچ مشکل جسمی قابل مشاهده ای وجود نداشته باشد، این نشان می دهد که خستگی مزمن اغلب تحت تأثیر عوامل عاطفی و روانی رخ می دهد. و اگر این سندرم تحت تأثیر عوامل عاطفی و روانی ایجاد شود، پس این ما را به ایده بسیار مهمی سوق می دهد که ذهن و بدن به طور ناگسستنی با یکدیگر پیوند دارند. به عبارت دیگر، دلیل در افکار خود شخص پنهان است.
این مقاله به بررسی علل خستگی مزمن بر اساس روانشناسی کوانتومی می پردازد.
بدن انسان یک ساختار کوانتومی (انرژی) - فیزیکی (بدن) است. و افکار در این ساختار نقش اول را دارند. انسان به عنوان یک موجود ارتعاشی، دائماً انرژی از خود ساطع می کند. به عبارت دیگر، دائماً اطلاعات (افکار مثبت یا منفی) را به میدان کوانتومی ساطع می کند. این انرژی است که وضعیت فیزیکی و روانی یک فرد را تعیین می کند، زیرا او اطلاعات (افکار) را به میدان کوانتومی می تاباند و همزمان اطلاعات (مثبت یا منفی) را از میدان کوانتومی دریافت می کند.
از دیدگاه فیزیک کوانتومی، تفاوت زیادی بین ارتعاشات فکری که در میدان واحد (یا کاینات) به وجود می آیند و ارتعاشات موجی که ذرات تشکیل دهنده بدن انسان را به وجود می آورند، وجود ندارد. به عبارت دیگر، افکار (یک پدیده کوانتومی) ارتعاشات به سختی قابل درک (مثبت یا منفی) میدان هستند و این ارتعاشات تأثیر قدرتمندی بر تمام عملکردهای بدن انسان دارند.
بنابراین، افکار و احساسات یک فرد (همراه با اجزای دیگر که تعداد آنها بسیار زیاد است) سطح انرژی را که در هر لحظه احساس می کند تعیین می کند. با این حال، سطح انرژی اولیه ای که فرد در زندگی روزمره خود تجربه می کند، با کیفیت ارتباط او با میدان واحد (کاینات) انرژی اطراف او تعیین می شود.
انرژی حالت طبیعی زندگی است. وقتی فردی با کیهان هماهنگ باشد (ارتعاشات انرژی ساطع شده - افکار با ارتعاشات کیهان مطابقت دارند، به عبارت دیگر اگر مثبت باشند) انرژی آزادانه جریان می یابد. اما وقتی هماهنگی (ارتعاشات مطابقت ندارند به عبارت دیگر، اگر منفی باشند) با کاینات (میدان واحد) به هم می خورد، عدم تعادل ایجاد می شود و به طور همزمان نشت انرژی رخ می دهد. اما، همانطور که می بینید، این عدم تعادل نیست که منجر به نشت انرژی می شود. زیرا دلیل اصلی نشت انرژی، خود عدم تعادل نیست، بلکه دلیلی است که منجر به عدم تعادل می شود. علت عدم تعادل افکاری است که مانند رشته ای بی پایان که از سر انسان می گذرد، آینده او را می سازد. ارتباط بین نشت انرژی و افکار چیست؟
برای انسان سخت است که جلوی جریان افکارش را بگیرد. سر انسان همیشه پر از افکار مختلف است. همانطور که می دانید اکثر افکار در قلمرو ناخودآگاه قرار دارند. هر فکری بر خودمان (و همچنین بر دگران که بسیاری هیچ اطلاعی درباره آن ندارند) و کیفیت زندگی ما تأثیر می گذارد. افکاری که هر روز به آنها فکر می کنیم به بخشی از زندگی ما تبدیل می شوند. انرژی از طریق فکر شکل می گیرد، به عبارت دیگر، افکار واقعیت را ایجاد می کنند (اما فکر خود مادی نیست). و فقط کیفیت افکار ما تعیین می کند که نتیجه چه خواهد بود (واقعیتی که ما ایجاد کرده ایم) - مفید یا مضر. بنابراین لازم است افکار خود را به درستی تنظیم کنید.
انسان موجودی ارتعاشی است و در کاینات ارتعاشی زندگی می کند. و هنگامی که او افکاری ظاهر می شوند (یا توجه یک آفکر را فعال می کند)، محتوای ارتعاشی آن به نقطه جذب منفی یا مثبت تبدیل می شود - تفاوت ارتعاشی بین انتظار، عشق، شادی، مهربانی و ترس، نفرت، خشم و غیره بسیار زیاد است.
وقتی انسان شروع به فکر کردن در مورد چیزی می کند، ابتدا ارتعاش افکارش زیاد فعال نیست. اما اگر او به فکر کردن در این جهت ادامه دهد یا شروع به صحبت در مورد آن کند و احساسات را به او اضافه کند، آنگاه ارتعاش به طور قابل توجهی شروع به افزایش قدرت می کند. افکار فرد، با ایجاد یک جریان انرژی، زندگی فعلی او (و مهمتر از آن، نسل های آینده او) را تغذیه می کند. هر فکری که تا به حال در سر ظاهر شده است دائما وجود دارد. اگر انسان بر هر فکری تمرکز کند، ارتعاش آن را در درون خود فعال می کند. این نشان می دهد که فکری که شخص دائماً به آن می پردازد فعال است (یا غالب می شود). حتی اگر شخصی این فکر را فراموش کند و توجه خود را به فکر دیگری معطوف کند، این بدان معنا نیست که این فکر "پاک شده" است، بلکه صرفاً "پنهان" است. تنها یک راه برای غیرفعال کردن هر فکری وجود دارد - جایگزین کردن آن با (نه عبور از) فکری دیگر. بنابراین، هر چه فرد بیشتر بر یک فکر (مثبت یا منفی) تمرکز کند، هر چه بیشتر به آن بازگردد، ارتعاشات آن قوی تر می شود. بنابراین، بسته به کیفیت افکار (اعم از مثبت یا منفی بودن آنها)، ارتباط با میدان واحد (کاینات) افزایش یا برعکس کاهش می یابد.
به محض اینکه شخص بر روی یک فکر تمرکز می کند، ارتعاشات آن فعال می شود (بسته به کیفیت آنها - مثبت یا منفی) و قانون جذب (قانون جذب می گوید: هر چیزی جذب نوع خودش می شود، به عبارت دیگر، هر چیزی که در ذات مشابه است به طور طبیعی به سمت یکدیگر کشیده می شود و یکدیگر را به حوزه خود جذب می کنند. این قانون در مورد همه چیز در کاینات، از جمله فکر اعمال می شود. هر انرژی، و فکر انرژی است، آهنربایی برای اجسام با ارتعاش مشابه است. این قانون در دنیای فیزیکی ناپدید نمی شود. در اینجا مانند هر جای دیگری در جهان عمل می کند) آن را دریافت می کند و پاسخ می دهد (به عبارت دیگر، واکنش نشان می دهد). اگر در نظر داشته باشیم که معمولاً چنین افکاری بسیار زیاد است، فکر نوظهور با ارتباط با نوع خود، به عبارت دیگر، وارد شدن به هماهنگی ارتعاشی (یا طنین) با آنها، قدرت پیدا می کند. و اگر فرد همچنان روی این فکر تمرکز کند، ارتعاشات حتی قوی تر می شوند. همچنین نمی توان فراموش کرد که هر فکری افکار مربوط به دیگران را به سمت خود جذب می کند (اگر فکری در مورد انتقام شکل بگیرد، آنگاه تمام افکار مربوط به انتقام در محیط را به سمت خود جذب می کند) و بنابراین عرضه این نوع افکار را افزایش می دهد. از آنجایی که افکار، واقعیت های مادی هستند که دارای خاصیت هستند، امواج فکری دیگری با همان ارتعاش و کیفیت را جذب می کنند و این روند تا بی نهایت ادامه دارد. همانطور که می بینید، فکر یک بار مغناطیسی است که هر چیزی را که انسان به آن فکر می کند جذب می کند.
بنابراین، اگر فردی افکار غالباً منفی داشته باشد، این ارتعاشات قدرتمند منفی خواهند بود و اگر افکار مثبت غالب شوند، برعکس، مثبت (به علاوه افکار متناظر دیگران). و بنابراین این ارتعاشات غالب سطح انرژی حیاتی ما را (سطح ارتباط با میدان واحد یا کیهان) تعیین می کند. در پس وضعیت جسمانی فرد افکار مثبت (آرامش، افزایش کارایی، ایجاد هماهنگی، افزایش نشاط و فعالیت) یا منفی (مسموم کردن منابع زندگی، از بین بردن هماهنگی، کاهش کارایی، نشاط و فعالیت) وجود دارد. انرژی کیهانی به سادگی به کانون توجه شما پاسخ می دهد. بنابراین برای رفع خستگی مزمن و کسب انرژی کافی، هماهنگی با کیهان ضروری است.
چه افکار و عقده ها انرژی دریافت شده را " می کشد" ؟
ترس، احساس گناه، احساس مسئولیت ، نفرت، خشم، انتقام، غرور، عدالت، خودشیفتگی ، قضاوت ، حسادت، حرص، اشتیاق، کینه، عدم بخشش، تکبر، یأس، طرد، احساس ناتوانی، نارضایتی، خودخواهی، بخل و غیره. عقده فرودستی ( ظاهر نامناسبی دارم، استعداد ندارم، فاقد هوش هستم، شوخ طبع نیستم، بی لیاقت هستم، نمی دانم چگونه با مردم ارتباط برقرار کنم، نمی توانم تصمیم بگیرم، نظر شخصی ندارم و...) ، عقده گناه (من همیشه همه کارها را اشتباه انجام می دهم ، من یک جیزی را اشتباه انجام دادم، همه در مورد من قضاوت می کنند ، همه اینها تقصیر خودم است ، به اندازه کافی حواسم نیست و غیره) ، عقده قهرمانی (من باید سرسخت باشم ، باید تا آخر بجنگم، به خودم و اطرافیانم اعلام جنگ کنم، باید برای حقم بجنگم عقب نکشینم، به زور بگیرم) عقده حقیقت جو (عدالت باید پیروز بشه، به هر هزینه ای ثابت میکنم که در حق با من است، به دیگران ثابت می کنم که اشتباه می کنند، حقیقت باید جای خود را پیدا کند، و غیره)، عقده تکبر (من حرفه ام را بهتر از دیگران می دانم، اطرافیانم تحصیلات ضعیفی دارند، آداب ندارند، آنها خیلی ناچیز هستند، من بهتر می فهمم، هیچ کس نمی تواند این کار را بهتر از من انجام دهد، آنها بهتر از منن را خواهند یافت، سلیقه من خاص است و غیره) و غیره.
مطالب فوق بار دیگر به ما یادآوری می کند که یک فرد قادر است هر جهانی و به عبارتی هر واقعیتی را برای خود بسازد. اگر فردی سندرم خستگی مزمن داشته باشد، به این معنی است که او این واقعیت را خودش با نگرش های ذهنی خود ایجاد کرده است (متاسفانه بسیاری افکار را بی ضرر می دانند) که کیفیت آن را خودش انتخاب کرده است. بنابراین، لازم است با دقت انتخاب کنید که روی چه چیزی تمرکز میکنید (انرژی را به چه چیزی هدایت میکنید)، زیرا نگرش مثبت افکار برای فرد نشاط، شادمانی، قدرت، سرزندگی، انرژی، دوستی، شادی، شجاعت، خشبختی، اعتماد به نفس به ارمغان می آورد. ، به حرکت رو به جلو کمک می کند، هر کاری را به خوبی انجام می دهد، آنچه را که برنامه ریزی شده بود تکمیل می کند. طبیعتاً در اینجا نمی توان از خستگی مزمن صحبت کرد. اما افکار منفی با ارتعاشات پایین ارسال شده به میدان واحد (کیهان) به کاهش انرژی کمک می کند، او را افسرده، ضعیف، غمگین، منفعل، ناراحت، کسل ، بلاتکلیف، حساس، ترسو می کند. او قادر حرکت رو به جلو، تصمیم گرفتن برای انجام کاری، موفقیت در کاری و...ندارد. و سپس خستگی مزمن دست انسان را می گیرد و او را به پرتگاه می کشاند.
بنابراین، مراقب افکار خود باشید. هر چیزی که از شعور آدمی می آید دوباره به او باز می گردد. به عبارت دیگر، هر فکری در سر، بومرنگی است که بدون استثنا به نقطه خروج باز می گردد.
الگوهای افکار منفی خود را با الگوهای مثبت جایگزین کنید و فقط افکار مثبت قوی را به کائنات بفرستید که ارتعاشات آنها تأثیر زیادی بر تمام عملکردهای بدن شما می گذارد، سطح انرژی شما را افزایش می دهد، همچنین با تأثیر گذاری بر دیگران آنها را مجبوربه همکاری با خودتان کنید.
گلزار بیاتی،
روانشناس کوانتومی
مترخم: گلزار بیاتی